چند پارتی{ انتظار شب } پارت ۲
× اون چیزی که فکر میکردم نبود فراتر از تصوراتم بود اون..
_ بیبی بیا داخل
٪ اومدم ددی
× چی ددی
٪ تو چی مگی هرزه
× خفه شو تو توخونه من چیکار میکنی گمشو بیرون ( داد)
_ خفه شووو( عربده) این زندگی من چطوری جرعت کردی باهاش اینجوری حرف زدی
× شوگا چی میگی میفهمی اصلا( دادو گریه) .
_ از این به بعد این خانم خونست و تو یک ندیمه بیشتر نیستی هرچی بیبیم بگه باید بگی چشم فهمیدی( داد)
× باورم نمیشد این شوگا بود کسی که میگفت هیچ وقت ترکت نمیکنم سرت داد نمیزنم ولی الان دیدم نمی تونستم تحمل کنم اشکام شروع کردن به ریختن ولی نه نباید اجازه میدادم که جلوی این دختر کم بیارم پس سریع اشکامو پاک کردم و با نیشخند نگاشون کردم
_ ( ات رو پرت میکنه رو زمین ) گمشو از جلو بیبیم ،بیبی بیا داخل
٪ چشم ددی ،
٪ ددی میگم ..( با حالت لوس)
_ جونم بیبی
٪ بریم تو اتاق
_معلومه بیبی بریم که منم دارم برات میمیرم
× اون داشت چی میگفت باورم نمیشد یعنی چی بره داخل اتاق
×شوگ....
_ خفه شو هرزه یک بار دیگه بگی شوگا آنقدر میزنمت که خون بالا بیاری ارباب فهمیدی یا نهههه ( عربده)
٪ ولش کن ددی
_ چشم بیبی بریم، توهم گمشو خونه رو تمیز کن بفهمم کاری که عشقم خواسته رو انجام ندادی میکشمت
× چشم
× بدو بدو به سمت اشپز خونه رفتم و شروع کردم به گریه کردن باورم نمیشد این شوگا باشه چراااااا خدااا من چه گناهی کردم که اون دختره اسم ددی رو بزاره رو کسی که یک زمانی ددی صداش میکردم اشکام بند نمیومد فقدر داشتم گریه میکردم ولی من نباید کم بیارم این دختره هرزه گی از صورتش میباره انتقامم رو ازت میگیرم جناب مین یونگی
×از رو زمین بلند شدم تا به اتاقم برم لباسم از بس گریه کرده بودم خیس بود از پله ها بالا رفتم که صدایی شنیدم باورم نمیشد اون چیزی که فکر میکردم بود نه نباید این اتفاق میفتاد بدو بدو به سمت اتاقم رفتم و خودمو پرت کردم داخل حموم که کسی صدای حق حقا مو نشنوه نفهمیدم چی شد که تو حموم خوابم برد ...
ادامه دارد 🌃
حمایت یادتون نره تنکیو بای بای 💌💞
_ بیبی بیا داخل
٪ اومدم ددی
× چی ددی
٪ تو چی مگی هرزه
× خفه شو تو توخونه من چیکار میکنی گمشو بیرون ( داد)
_ خفه شووو( عربده) این زندگی من چطوری جرعت کردی باهاش اینجوری حرف زدی
× شوگا چی میگی میفهمی اصلا( دادو گریه) .
_ از این به بعد این خانم خونست و تو یک ندیمه بیشتر نیستی هرچی بیبیم بگه باید بگی چشم فهمیدی( داد)
× باورم نمیشد این شوگا بود کسی که میگفت هیچ وقت ترکت نمیکنم سرت داد نمیزنم ولی الان دیدم نمی تونستم تحمل کنم اشکام شروع کردن به ریختن ولی نه نباید اجازه میدادم که جلوی این دختر کم بیارم پس سریع اشکامو پاک کردم و با نیشخند نگاشون کردم
_ ( ات رو پرت میکنه رو زمین ) گمشو از جلو بیبیم ،بیبی بیا داخل
٪ چشم ددی ،
٪ ددی میگم ..( با حالت لوس)
_ جونم بیبی
٪ بریم تو اتاق
_معلومه بیبی بریم که منم دارم برات میمیرم
× اون داشت چی میگفت باورم نمیشد یعنی چی بره داخل اتاق
×شوگ....
_ خفه شو هرزه یک بار دیگه بگی شوگا آنقدر میزنمت که خون بالا بیاری ارباب فهمیدی یا نهههه ( عربده)
٪ ولش کن ددی
_ چشم بیبی بریم، توهم گمشو خونه رو تمیز کن بفهمم کاری که عشقم خواسته رو انجام ندادی میکشمت
× چشم
× بدو بدو به سمت اشپز خونه رفتم و شروع کردم به گریه کردن باورم نمیشد این شوگا باشه چراااااا خدااا من چه گناهی کردم که اون دختره اسم ددی رو بزاره رو کسی که یک زمانی ددی صداش میکردم اشکام بند نمیومد فقدر داشتم گریه میکردم ولی من نباید کم بیارم این دختره هرزه گی از صورتش میباره انتقامم رو ازت میگیرم جناب مین یونگی
×از رو زمین بلند شدم تا به اتاقم برم لباسم از بس گریه کرده بودم خیس بود از پله ها بالا رفتم که صدایی شنیدم باورم نمیشد اون چیزی که فکر میکردم بود نه نباید این اتفاق میفتاد بدو بدو به سمت اتاقم رفتم و خودمو پرت کردم داخل حموم که کسی صدای حق حقا مو نشنوه نفهمیدم چی شد که تو حموم خوابم برد ...
ادامه دارد 🌃
حمایت یادتون نره تنکیو بای بای 💌💞
- ۱۳.۶k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط